به دنیا اومدن یه بچه .همیشه منو به این نکته امید وار میکنه که دنیا هنوز میتونه جای خوبی واسه زندگی کردن باشه.

امیرعلی که به دنیا اومد اولین بار بود تو زندگیم که ورق خوردن اولین صفحه سفید یه زندگی رو از نزدیک نزدیک دیدم.و وقتی دست روی پرزهای نرم و بامزه روی سرش میکشیدم همش تو دلم بهش میگفتم این تو و این این دنیات عمه جون.تو رو خدا تو خوشگل بسازش ‌‌.میدونم سخت.میدونم گاهی سیاه.اما نذار این دنیا.دنیای تو رو سیاه کنه.تو دنیای خودتو داری.تو میتونی تا اخرش سفید نگهش داری.

امروز نی نی کوچولوی خوشگل من.نی نی لیلامون به دنیا اومد.

یه کم زود تر از موعد و من نتونستم ببینمش ‌.چون الان زیر دستگاه اکسیژنه ولی خدا رو شکر مشکلی نداره.اینم برای احتیاطه که اونجاس.

من ریسه گرفتم.و باد کنک.و یه عالمه از این آویزای کوچولوی قلب قلبی‌ رنگی رنگی.

دلم میخواد ببینمش و بفهمم به کی کشیده.و ایا خوشگله یا نه.ولی احتمالا اگه یه درصد به من کشیده باشه خوشگله!خود شیفته هم خودتونیدخخخخ

دنیا هنوز میتونه قلب قلبی و رنگی رنگی باشه.چون امروز صدای گریه ۵ تا نوزاد مامانی رو شنیدم.چون پیشونی قرمزشون از پشت پنجره بخش نوزادان خیلی واضح" نو بودن" رو به چشمم آورد.

خدایا بچه ها رو واسه مامان باباهاشون.عمه ها و خاله هاشون نگه دااااااارررررسااالم و تپل مپل‌.خوشگل و بامزه.

.

همه اینا به کنار مامانم خب الان پیش لیلیه.من شام چی درست کنم واسه اینا؟


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها