شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش

که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش .

لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام

اگر از جور غم عشق تو،دادی طلبیم

.

این قصه ی عجب شنو از بخت واژگون

مارا بکشت یار به انفاس عیسوی

مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش.

لیکنش مهر و وفا نیست؛خدایا بدهش.

.

جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است

هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق.

اگرچه موی میانت به چون منی نرسد

خوشست خاطرم از فکرِ این خیال دقیق.

به مامنی رو و فرصت شِمُر غنیمت وقت

که در کمینگه عمرند قاطعان طریق‌

بیا که توبه زلعل نگار و خنده ی جام 

تصوریست که عقلش نمیکند تصدیق.

.

چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شدست

تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق ._حافظ شعر حقوقی میگوید!!!!_

‌.

چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد 

ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم.

.

اینا رو به شدددت دوست دااارم.البته بیشتر یادداشت کردم اما اینا رو الان تو ذهن داشتم.!لذت ببریم و شعر خوب بخونیم!

 

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها