خب .

سلام.

روز دانشجو بود امروز .مبارک همه!

استاد عزیز ما امروز فرخنده رو گذاشته بودن واسه میانترم.فک نکنین لغوش کرد یا چی ها.نه.میانترمو گرفت عین چیییییی.

بعدشم همه کلاسو بستنی مهمون کرد.که دستش درد نکنه.

بعدش من فهمیدم آزمونم به جایی که فردا باشه پس فرداس .

بعدش من حساب کتاب کردم که پس فردا میانترم جزا هم دارم:||||

بعدش اون رفیقم که شکست عشقی خورده بود با یه صحنه پرفکت دیگه مواجه شد و اون طرف اومد به قصد عذر خواهی و غلط کردم

بعدش ایشون قبول کرد.

بعدش من هرچی از دهنم دراومد به اون رفیقم گفتم و درنهایت براش آرزوی عقل کردم و زدم از دانشگاه بیرون.

ما دانشگاه را دوست (ن)داریم!

ما در دانشگاه به تحصیل علم (هم)میپردازیم!

دانشگاه جای خوبی است.

پدرم میگوید همه آنهایی که به دانشگاه میروند باید دغدغه علم داشته باشند و سرشان توی کتاب هاایشان باشد .ما میدانیم پدر ما درست میگوید اما .هیچی!

ما خیلی درس خواندن را دوست داریم عاشقش هستیم یعنی!اما دوستمان.

.آن آقایی که ترم یک کت شلوار میپوشید .هیچی!

خسته نباشیم هممان.

خدا نگهدار!

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها