از سر عصبانیت.میتونید نخونید!

مردم روی زمین می افتند.

من سردرد میگیرم.

مردم همیشه روی زمین می افتند.یک بار با پوست موز .یک بار غش میکنند و یک بار یک مریضی لاعلاج میگیرند.فرقی نمیکند.یک بار دستشان میشکند .یک بار پاهایشان و یکبار سرشان.و یکبار دیگر دلشان.و بار بعد شاید جایشان نشکند.

من همیشه سردرد داشتم.هزار بار میگرن های بعد از ظهری.از ساعت ۴ بعدازظهر به بعد.۳۰ بار سر کلاس های فلسفه و منطق و ۸۰ بار سر کلاس های حقوق جزای عمومی و خصوصی.۹۰ بار توی خانه.چه فرقی میکند؟

من همیشه سردرد داشتم.

مردم همیشه روی زمین افتاده اند.

من همیشه سرفه زده ام.

مردم همیشه تنها بوده اند.

من همیشه تهوع داشته ام .

مردم همیشه یک چیزشان برای زنده ماندن کم بوده.

من همیشه از اتوبوس و تاکسی بیزار بودم و از ارکسی که ناخواسته مچسبید به من و توی صورتم نفس میکشید.

مردم همیشه گرفتار بوده اند.

من همیشه .

مردم همیشه.

هیچ چیز تغییر نکرده.

سیاه .همیشه سیاه است!سیاه تر نداریم!

من و مردم همیشه میمیریم.یکبار با یک مریضی صدبار با یاس .هزار بار با هزار چیز دیگر .چه فرقی میکند؟

من و مردم همیشه از مریض ها میترسیم.چه واگیر باشد و چه نباشد.من و مردم فاصله میگیریم.چه بیمار باشیم چه نباشیم.

من و مردم خیلی وقت است از هزار جور بیماری واگیر رنج میبریم.ناامیدی هم واگیر داشت.و کسی نفهمیدو هی پیام نیامد که مردم حواستان باشد این حیله است دل هایتان را پاک کنید و بشورید بی تفاوتی هم واگیر داشت و کسی نگفت برای اینکه دچار نشوید چند وقت یکبار یک کاری برای دل بی صاحبتان بکنید.ما هر بار درگیریم .با هزار چیز عجیب و غریب این زمانه.همه ی مردم همه ی دنیا بعضی بیشتر و بعضی کمتر .

چه فرقی میکند ؟

.

به امید نور .

به امید نجات.

از هرچی غیر خودش!

پر حرفیامو ببخشید .نوشتم یادم بمونه تو این روزایی که اول از همه استرس ماتی و بابابزرگ و بعد استرس فینگیل خاله داره هلاکم میکنه چطور فکر میکنم!


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها