دلهره به نظرم مث یه جور موریانه است.

یه جور جونور وحشی و ساکت ‌.که بی حرف و صدا بهت حمله میکنه و به خودت که میآی.میبینی که آی دل غافل .کل هست و نیستت رفته به باد .‌

تارهای موهات رو سفید کرده و دلت رو مریض ‌‌‌

دلهره دارم این روزا .به وسعت کل تاریخ!تو دلم رخت شور خونه اس

از وقتی خودمو میشناسم .دلهره داشتم .اینجا که شده سنگ صبور دلم بذار امشب بگم .بگم از همه روزها و شبایی که با غصه و دلهره و استرس گذشت.

اون شبایی که یادم میرفت تکلیف مدرسه رو انجام بدم .و بابا از اینکه تکلیفام بمونه واسه ۱۲ شب متنفر بود .و دعوام میکرد .با بغض و دلهره و تو نور کمی که از پذیرایی میومد تو اتاق درس مینوشتم و دستام از شدت استرس میلرزید شبای امتحانا که با چراغ قوه رو کتابم درس میخوندم .چون اتاق نداشتم و مجبور بودم تو پذیرایی بخوابم .و همش میترسیدم بابا اینا بیدار شن .داداش کنکوری بود و اتاق من و اون شده بود فقط اتاق اون ‌.

تمام روزای بعد امتحانا که منتطر کارنامه بودم و از این میترسیدم که یه نمره بد تو کارنامه ام باشه و جلو مامان بابا خجالت زده بشم .تا صبح کابوس میدیدم .شبای امتحان فیزیک که تا صبح با سینوس و ینوس و رادیکال توی خواب درگیر بودم مامان میشنید که تو خواب میگم این رادیکال رو از رو من بردااارید.امتحانای قلمچی .که نصف موهام از اصطرابش ریخت .کنکور و حالا امتحانای دانشگاه .که صبح تا شب دوباره شده کارم اصطراب از جزا و مدنی و آیین دادرسی .ترس از نمره بد و شب تا صبح کابوس دیدن .اره من هیچ وقت نبوده که دلهره نداشته باشم .همش میگم فقط خدا کنه .الخیر فی ما وقع .بهتر میشم.اما آروم نع.!

اما یه دلهره جدید افتاده تو جونم .دلهره نداشتنت .دلهره نبودنت .دلهره اینکه نباشی و نخوای .

دلهره از تصور آینده بدون تو .!

پیر شدم تو حسرت یه خیال راحت .

عزیزِجانم.

اینروزا فشار زیاده .

موریانه ها چیزی از دلم رو باقی نذاشتن .

قلبم از بس که نامنطم تپیده مریض شده .

به امید ارامش با تو .

به امید روزای با تو بودن.

‌‌

دعا کنین امتحانام خوب بشه.



مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها