امشب باید تا صبح درس بخونم .اما

دوباره نشستن با یه سری آدم‌سرخوش منو افسرده کرد .

عزیزِجانم .

خب .نه که حسود باشم .اما میدونی ؟امشب دلم سوخت .دلم سوخت و جات سه تا نقطه پر رنگ شد و افتاد وسط دلم .‌

انقدر دردناک و کثیف که خداش بدونه .و بس!

نمیدونم کجایی نمیدونم اصلا من جایی تو ذهنت دارم یا نه .

اما با خودم عهد کردم اگه تو تو دلم مهمون ابدی شدی .یا اگه رفتی و جات یکی اومد و اون شد پادشاه این خراب آباد دلم .قول بدم که هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت جای خالی سه نقطه ها رو تو دل هیچ‌کی حکاکی نکنم .قول دادم.قول دادم دل هیشکی رو نسوزونم و نشم دلیل بغضش ‌با حرفام .نشم دلیل اینکه از رو بخنده و تو دلش پر بشه از حسرت جای خالی های بد رنگ و بی قواره .

جات امشب خالی بود .امشب جات واسه اینکه نشنوم طعنه و کنایه هاشونو خالی بود .همه اونایی که منو از نزدیک میشناسن میدونن به روی هیچ کس نمیارم .که ناراحت شدم از دستش .اصلا سعی میکنم فراموش کنم ولی عزیز دلم امشبو سخت تر فراموش‌میکنم.چون دلم تیکه تیکه شد .

من حساس شدم نمیدونم.فقط اینو میدونم این روز و شبا خیلی داره سخت میگذره .

اینکه به روت بیارن هیچ کس رو چه دوست و رفیق و چه عشق تو این دنیا نداری .چه حسی رو تو دلت زنده میکنه؟دلت نمیمیره؟دق نمیکنه؟

من ارتباطات قوی ای ندارم و این انتخابم بوده اما .انگار انتخاب غلطی بوده .افتخار بعضیا همش همین دوست و آشناهاشونه .از شب تا صبح مهمونی رفتنا و به روی بقیه ای مث من آوردن  اینکه من بدبخت فقط سرم تو کتاب بوده و هیچ .!اخرشم ۱۶ میگیرم و از زندگی هیچ نمیفهمم و میمیرم.من داغونم امشب .

مستم اصلا .‌‌اشکامم دست خودم نیس .

خب .امشب عقده ای شدم و از خدا خواستم یه روزی برسه که قصه خوشبختی ادمایی مث من یه جوری تو شهر بپیچه که نیازی به تعریف خودمون نداشته باشه.!

آخ که دلم داره میترکه امشب.

میبخشم.به امید اینکه خدا ببخشه .تو رو به .من!


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها