اسمون شب .میذاره آدم بفهمه چقدر کمه.چقدر کوچیکه.اسمون الوده شهر نمیذاره به بزرگی عالم و خالقش پی ببری.نمیذاره به سکوت شب .وسعت شب .ارامش شب راه پیدا کنی.

دلم میخواد برم کویر .

دلم میخواد مثل اون دختره تو فیلم خیلی دور خیلی نزدیک توی یه روستای کوچیک زندگی کنم.بی آزار .

"دنیای ادمایی که تو جاهای کوچیک زندگی میکنن از دنیای ادمایی که تو جاهای بزرگ و شلوغ زندگی میکنن بزرگتره.اینو مطمئنم!"

اینم یه دیالوگ از این فیلم که عاااشقشم؛

_سحابی هم محل تولد و هم محل مرگ ستاره هاس .همشون برمیگردن به همونجایی که ازش متولد شدن.

+من نمیدونستم ستاره هام میمیرن.

_همشون میمیرن.خیلی از ستاره هایی که الان داریم میبینیم شاید میلیون ها سال پیش مردن.ولی ما به خاطر مسافتی که باهاشون داریم هنوز داریم اونا رو میبینیم.

+ینی انقدر دورن؟

_خیلی دور . خیلی نزدیک.

وقتی با دنیای خودمون مقایسه کنیم خیلی دورن اما وقتی با کهکشانای دیگه مقایسه کنیم تازه میفهمیم چقدر به ما نزدیکن و ما خبر نداریم!

.

امضا:فاطمه ای که به سرش زده ول کنه این قاعده قانونا رو .و فهمیده راهش میتونست ساده تر از اینا باشه.ساده تر و سخت تر.!همه چی به دید ادم بستگی داره!


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها