تو یه سربازی.

سرباز بودن قاعده و قانون داره.

وسط جنگ آدم نباید خسته بشه .نباید به فکر چیزی جز جنگ باشه.

وقتی میجنگی.یعنی فقط میجنگی .

اما.

من سرباز نیستم.

یا اگرم‌باشم .من همون سربازم که کلاهش رو میذاره زیر سرش .اسلحه اش رو بغل میگیره.

پوتیناشو از پاش در میاره.

و توی میدون نبرد .وسط شلوغیای رگبار مسلسل و هزار اسلحه ریز و درشتو سرد وگرم

میخوابه‌.

میخوابه.

میخوابه.ثانیه های آخر قبل از خواب به دنیایی فک میکنه که توش .

توش کسی برای زنده موندن لازم نیست بجنگه و بمیره.!

و اون سرباز شاید هیچ وقت از خواب بیدار نشه.وشاید  قبل از بیداری کسی اونو با کشته شده های جنگ نابرابر این زندگی اشتباه بگیره و گلوله خلاص رو به سینه پر از آرزوش .شلیک کنه!


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها