آهای بارون .

تو خودت شاهدی من چه حالیم با اون؟

.

غلط نکن.

.

بارون واسه ما معمولیا نه یه قرار عاشقانه اس .نه یه خاطره سازی .نه گرمای دستای به هم چفت شده .نه شلپ شلپ کردن تو گودالای آب .و عکس و چتر دو نفره و .دیوونه بازی .

بارون واسه ما سینوسای متورم و چشمای سرخ و فین فین و معذرت میخوام بینی قرمز و آب دماغ جاری و دیر رسیدن به کلاس تجارت وعینک بخار کرده و چادر خیس و مقنعه چسبیده به پیشونیه!

ته تهش .بگیم هعی .

ته تهش خلاف سنگینمون این باشه ک تو اتوبوس دانشگاه وقتی داریم از گرمای گاز پیک نیکی نکبتی اتوبوس لذت میبریم و هر لحظه منتظر انفجاریم؛ یه قلب روی بخار شیشه بکشیم و بعد با مچمون پاکش کنیم و بریم دنبال زندگیمون.!تمام سهممون از اون قلب، دوده بو گندویی باشه ک میچسبه به مچ دستمون.!

و هندزفیری ای ک یه گوشیش کار نمیکنه .و آهنگو رد کرده و میگهlistening 4!

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها