روزی که هر لب ترانه یی ست ،
تا کم ترین سرود ، بوسه باشد.
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی ،
و مهربانی با زیبایی یکسان شود .

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم …
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر ،
نباشم…!

"شاملو "

نامت زیاد است .هم نامت زیاد .

و نمیدانی چه سخت است شنیدن عاشقانه ای که نامت از زبانش نمیافتد .!

وقتی به آخر اسمت جان اضافه کند .جان میدهم!میفهمی؟

با اینکه میدانم مخاطب عاشقانه اش تو نیستی .!اما حسادتم این روزها چشم و گوش عقلم را .کر و کور کرده .!

و من همیشه عاقل بوده ام.

و منِ همیشه منطقی .این روزها‌ عجیب به بی منطقی احساسم وا دادم!

باید فکری به حالم کنم.باید فکری به حالمان کنی!


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها